محمدمهديمحمدمهدي، تا این لحظه: 14 سال و 18 روز سن داره

مهدی بهار مادر

GREAT WISHES...(در گوشي)

سلام اميدم ..زندگيم...نفسم امروز از مامان جون يه خبرهايي در مورد علي(پسر داييم)شنيدم كه يه جورايي اميد رو توي دلم زنده كرد.اميد به اينكه پايان شب سيه سپيد است. و ايمان به اينكه الصبر مفتاح الفرج... همانا كه صبر كليد گشايش است. نمي دونم توي اين راهي كه انتخاب كرده چقدر برنامه ريزي كرده و تا كجا پيش خواهد رفت ولي تا همين حد هم نشون مي ده كه مامانش حساب شده كار كرده و پيش رفته. خدا كنه راهي كه مي ره فقط به دليل لجبازي نباشه . بايد ديد كه عاقبت كار چي ميشه .فعلا بيشتر نمي تونم توضيح بدم تا همين حد هم در گوشي از من داشته باش تا يه روز مفصلا برات بگم قضيه از چه قراره. اينارو فقط واسه اين نوشتم تا يادم بمونه از كي اين فكر توي ذهنش بوده.. فعلا ب...
30 شهريور 1390

بدون عنوان

سلام پسمرم.... این روزا یه ویروس ناقلا اومده توی خونمون و اول که شما رو مریض کرد بعد هم بابا و حالا هم من... دیروز که کلا من به مریض داری و پختن سوپ و بخور دادن بابا گذروندم وآخر شب هم که می خواستم بخوابم خودم احساس گلو درد داشتم و نصفه شب از شدت درد گلو بیدار شدم و امروزم اصلا روبه راه نیستم.شما هم که کماکان در دوره نقاهت به سر می بری و مهد نمی ری ولی دیروز مراحل ثبت نامت رسما اوکی شد. خیلی دوستت دارم .فعلا بای... ...
29 شهريور 1390

سلطان قلب مادر...

سلام سلطان قلبم... امروز صبح همينطوري ياد فيلم سلطان قلبها با هنرمندي زنده ياد فردين افتاده بودم و با خودم فكر كردم كه سلطان قلب من كيه ؟ و به اين نتيجه رسيدم كه بعد ازخدا ،مادرم و تو  و ديگر هيچ....البته خواهر خانومي هام و بابايي هم هستن ولي تو و ماماني يه جايگاه ويژه دارين . بنابراين تصميم گرفتم پست امروز رو با عنوان سلطان قلبم برات بذارم. نازنينم، اين يكي دوروزه فكر كنم به خاطر يه بي احتياطي من بعد از حمام چهارشنبه شما يه كم سرما خوردي و ترجيح داديم مهد نري تا هم بچه هاي ديگه مريض نشن و هم خودت استراحت كني تا بهتر بشي .بنابراين امروز و ديروز توي خونه بودي و فردا انشااله با بابات براي قطعي كردن ثبت نامت دوباره   &nb...
27 شهريور 1390

اخبار داغ داغ داغ ....

سلام ناز دونه مامان... ببخشید که خیلی وقته نتونستم برات بنویسم . اخه هم سرم خیلی شلوغه وهم اینترنتمون یه چند روزی مشکل داشت. ولی حالا با خبر های داغ و تازه از تنور در اومده .. اومدم. اهم اخبار: -اول از همه اینکه یکی از مهمترین تغییزندگی من و شما  اتفاق افتاده و اون هم اینه که از شنبه شما وارد اجتماع شدی و به مهد کودک میری. نمی دونی چه احساسی داشتم .شب جمعه از استرس خوابم نمی برد و صبح کله سحر بیدار شدیم و من هم مرخصی گرفته بودم و شما رو اززیر قران رد کردم و دوتایی با هم رفتیم مهد(چون طبق معمول واسه روزای مهم حاج آقا تشریف نداشتن و ...) خلاصه حدود ساعت نه رسیدیم و مربیت خانم رنجبر اومد و شما رو تحویل گرفت و از من خواست تا ب...
22 شهريور 1390

بعد از چند وقت...

سلام پسمر شيطون بلاي ماماني: بالاخره مسافرتمون هم تموم شد و زندگي از امروز دوباره روال عاديشو در پيش گرفت.مسافرت با همه زيباييهاش سختيهاي خاص خودش رو داره و وقتي كه به خونه برمي گردي يه حس آرامش و امنيت عجيب وجودت رو پر ميكنه. اين حس رو نه تنها من و بابا داشتيم شما هم اين حس رو كاملا نشون دادي و از وقتي برگشتيم خيلي آروم شدي و ديگه مثل زمان مسافرت نق نق نميكني. روي هم رفته مسافرت خوبي بود و خيلي خوش گذشت و همه چيز عالي بود. واي كه چقدر احساس سبكي مي كنم و چقدر با ديدن گنبد و بارگاه آقا دلم باز شد و غصه ها فراموش. راستي اين چند روز كه ما نبوديم باباجون مجيد دوباره قلبش درد گرفته بوده و با زور مامان جون رفته بوده بيمارستان. البته اينا...
12 شهريور 1390

مسافرت

سلام گل پسمرم: انشاله جمعه داریم میریم زیارت آقا امام رضا .این دومین سفری هست که با شما نازدارم به مشهد میریم. دفعه اول توی دهه کرامت سال گذشته وقتی شما حدودشش ماهت بود رفتیم. وای که چقدر دلم برای زیارت پرزده واسه ایوون طلا و سقا خونه و کبوترهایی که دور تا دور گنبد میچرخند و اظهار ارادت می کنند به آقا...چقدر احتیاج دارم برم و با آقا درد دل کنم و استوخونی سبک کنم. خدا کنه شما هم پسر خوبی باشی و مامان و بابا رو اذیت نکنی . خیلی دوستت دارم .فعلا بای
2 شهريور 1390

مادرانه ها....

امید زندگیم .... این شعر  رو مامان جون واسه من گفته،  من هم به تو می گم ... با تو سبز و خرم است دنیای من ای بهار روشن فردای من میرسم با تو به اوج کهکشان ... ای تمنای دل تنهای من ... عاشقتم با اون بوس انداختنها و چشمک زدن هات ... راستی این یکی دو روزه یه کم معدت به هم ریخته بود. بردیم دکتر گفت عفونی و ویروسی نیست. خدا کنه تا قبل از مسافرتمون  خوب بشی .آخه اگه خدا بخواد جمعه عازمیم.
1 شهريور 1390
1